-
پر دادم به یادت
جمعه 20 تیر 1393 19:09
هیچ چاره ای نداشتم جز اینکه یادت را پر بدهم برود تمام اتاقم ، پارک ، سینما ، و اتوبوس هایی که با هم سوارش شدیم را بگردد و برگردد خیلی از ماندن در یادم ، دلش گرفته بود راه دیگری به نظرم نمی رسید ...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 تیر 1393 15:34
صلابت
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 تیر 1393 15:15
مترسک به گندم گفت: مرا برای ترساندن آفریدند اما من تشنه عشق پرنده ای شدم که سهمش از من گرسنگی بود....
-
سیب
یکشنبه 24 شهریور 1392 23:43
حوا که بودم از سیب اجتنابم دادند تمرد کردم رانده شدم زیبای خفته شدم تا مجازات سیب خوردنم بوسیدن لب هایم باشد از الآن عروسی ام را آغاز کرده ام ...
-
اول هر کار ب نام ایزد دانا !
یکشنبه 24 شهریور 1392 22:58
.... خدا بزرگه .... خیالت راحت .....