با هم نوشت

سارا هستم ! مثل همه ی ساراها لبالبم از آرزوهایی که رنگارنگن مثل هفتاد رنگ پائیز ! شناورن روی امواج سیًال "ارس" ! عاشقن اندازه ی اسطوره ی ابدی در"شبان" و به تاراج میرن با دستبرد "خان" !!!!!!!

با هم نوشت

سارا هستم ! مثل همه ی ساراها لبالبم از آرزوهایی که رنگارنگن مثل هفتاد رنگ پائیز ! شناورن روی امواج سیًال "ارس" ! عاشقن اندازه ی اسطوره ی ابدی در"شبان" و به تاراج میرن با دستبرد "خان" !!!!!!!

پر دادم به یادت


 

 

هیچ چاره ای نداشتم

جز اینکه یادت را پر بدهم برود

تمام اتاقم ، پارک ، سینما ، و اتوبوس هایی

 که با هم سوارش شدیم را بگردد

و برگردد

خیلی از ماندن در یادم ، دلش گرفته بود

راه دیگری به نظرم نمی رسید ...

صلابت

   مترسک به گندم گفت:

 

                     مرا برای ترساندن آفریدند

 

  اما من تشنه عشق پرنده ای شدم که سهمش از من

 

                                      گرسنگی بود....