با هم نوشت

سارا هستم ! مثل همه ی ساراها لبالبم از آرزوهایی که رنگارنگن مثل هفتاد رنگ پائیز ! شناورن روی امواج سیًال "ارس" ! عاشقن اندازه ی اسطوره ی ابدی در"شبان" و به تاراج میرن با دستبرد "خان" !!!!!!!

با هم نوشت

سارا هستم ! مثل همه ی ساراها لبالبم از آرزوهایی که رنگارنگن مثل هفتاد رنگ پائیز ! شناورن روی امواج سیًال "ارس" ! عاشقن اندازه ی اسطوره ی ابدی در"شبان" و به تاراج میرن با دستبرد "خان" !!!!!!!

پر دادم به یادت


 

 

هیچ چاره ای نداشتم

جز اینکه یادت را پر بدهم برود

تمام اتاقم ، پارک ، سینما ، و اتوبوس هایی

 که با هم سوارش شدیم را بگردد

و برگردد

خیلی از ماندن در یادم ، دلش گرفته بود

راه دیگری به نظرم نمی رسید ...

صلابت

   مترسک به گندم گفت:

 

                     مرا برای ترساندن آفریدند

 

  اما من تشنه عشق پرنده ای شدم که سهمش از من

 

                                      گرسنگی بود....

سیب

حوا  که بودم

از سیب اجتنابم دادند

تمرد کردم

رانده شدم

زیبای خفته شدم تا مجازات سیب خوردنم

بوسیدن لب هایم باشد

از الآن

عروسی ام را آغاز کرده ام ...




اول هر کار ب نام ایزد دانا !

.... خدا بزرگه .... خیالت راحت .....